در ادامه خواهید خواند
اگر نگرش کنجکاوانه ندارید، آزادی کاوش و شناخت خود به عنوان یک جریان از تجربیات دائماً درحال تغییر ممکن است تبدیل به یک احساس ثابت و بدون تغییر از خودمان می شود. در تلاش برای جستجوی امنیت در دنیایی نا امن، ممکن است سعی کنید جاهای خالی ذهن را با پاسخهایی که لزوماً درست یا غلط نیستند پر کنید. این پاسخ ها اغلب بر اساس برداشت های گذشته، نتیجه گیری یا قضاوتتان درباره تجربیات مشابه قبلی است. در صورت نیاز به یافتن یک پایگاه محکم ، ممکن است برای رسیدن به پاسخ چنان تلاش کنید که فراموش کنید اصلا سوال چه بوده است.
ذهن آگاهی با پرسیدن دو سوال اساسی به کسب بینش ما کمک می کند: چه چیزی باعث رنج می شود و چه چیزی به پایان رنج می انجامد؟ این سوالات با دو سوال دیگر دنبال می شوند:در چه کاری مهارت دارید، و در چه کارهایی ماهر نیستید؟ تمرکز روی این سوالات منجر به تقویت روحیه کنجکاوی و درگیری فعال در زندگی می شود.
ذهن آگاهی ذهن مبتدی را در ما پرورش می دهد: دیدن هر چیزی بدون پیش فرض، مثل اینکه بار اول است آن را می بینیم. وقتی ذهن مبتدی را به کار بگیرید، کنجکاوانه با زندگی روبرو می شوید. هر لحظه آغازی تازه است، این شما را از قضاوت “خوب در مقابل بد”، “این در مقابل آن” رها خواهد کرد چرا که افکار قضاوتی شما را ار جایی که هستید دور می کند. با ذهن مبتدی امکانات بی نهایت در مقابلتان قرار می گیرد، زیرا شما به همه چیزهایی که در لحظه حال اتفاق می افتد توجه می کنید و در سردرگمی، با ندانستن، راحت خواهید بود. به تعبیر لائوتزو ، به نحوه ای متناقض ، “هرچه بیشتر بدانی، کمتر درک می کنی” .
داستان مشهوری است که اغلب برای نشان دادن ذهن مبتدی استفاده می شود. یک استاد دانشگاه برای گفتگو در مورد ذن با یک استاد معروف ذن دیدار کرد. در حالی که استاد دانشگاه در حال صحبت بود ، استاد ذن بی سر و صدا شروع به ریختن چای برای هر دوشان کرد. او جام استاد را پر کرد ، سپس به ریختن ادامه داد. استاد دانشگاه با دیدن این موضوع گفت: “کافیست! جام پر شده! آیا نمی بینی که دارد سرریز می شود! ” استاد ذن در پاسخ گفت، “من نمی توانم ذن را به تو نشان دهم مگر اینکه اول جام خود را خالی کنی.”
ما در تلاش به دانستن و رقابت با دیگران و برای اثبات ارزشمندی خود، ذهن خود را با افکار بی نظم دفاعی، افکار قضاوتی ، پیش فرض ها، تفاسیر، نتیجه گیری های قبلی و باورهای اشتباه پر می کنیم. اما وقتی اجازه دهید که دانستن جای خود را با ندانستن عوض کند، جهان پیش رویتان گشوده می شود.
برای تمرین ذهن مبتدی به عنوان راهی برای زندگی از توجه به پیش فرض های ذهنی خود شروع کنید.
به پیش فرض های ذهنی خود هنگام مواجهه با موقعیت های عادی زندگی آگاه باشید مثلا هنگام رانندگی اگر اتوموبیل جلویی به آرامی حرکت می کرد ممکن است این پیش فرض ها به ذهنتان بیاید که شاید برای رانندگی پیر است و یا مشغول مکالمه با موبایل است.
هنگامی که با موقعیت های چالش برانگیزی روبرو می شوید، مثل تنش در روابط و یا در جایی که مورد قضاوت قرار گرفته اید، توجه داشته باشید که آیا در حال پیش بینی نتیجه هستید؟ این پیش بینی ممکن است بصورت دلداری به خود، ترس از وقوع بدترین حالت ممکن و یا در نظر گرفتن بهترین احتمالات بروز کند.
هنگامی که به شما وظایف چالش برانگیزی ارائه می شود که مافوق توانایی های شماست، آیا از دانستن اینکه چه کاری باید انجام دهید، دچار تنش می شوید؟ یا به عبارت دیگر، آیا فرض می کنید در وجود خود آنچه لازم است را ندارید؟
هر بار که با پیش فرض سازی، غفلت از کشف راه حل های خلاقانه، یا احساس کسالت، ناامیدی یا ناامنی حاصل افکار قضاوتی رو در رو شدید، ذهن مبتدی را تمرین کنید و ببینید چه اتفاقی می افتد!