نظریه خود تعیینی چه می‌گوید؟

نظریه خود تعیینی چیست؟

نظریه خود تعیینی چیست؟


نظریه خود تعیینی یا نظریه خود تعیین گری یا نظریه SDT یک مفهوم مهم در روانشناسی است چرا که نقش مهمی در سلامت روانی و بهزیستی دارد. ترویج خود تعیینی نیز به عنوان یک رویه برتر در کار با گروه‌های خاصی مانند افراد دارای معلولیت‌های ذهنی در حال ظهور است.

نظریه خود تعیینی چیست؟

چگونه خودتعیینی بر انگیزه تأثیر می گذارد؟ خود تعیینی به توانایی فرد برای اتخاذ تصمیمات و مدیریت زندگی شخصی‌اش اشاره دارد. افراد خود تعیین، احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند، در حالی که افراد غیر خود تعیین، ممکن است احساس کنند که زندگی‌شان توسط دیگران کنترل می‌شود.

این نظریه می‌گوید که انسان‌ها برای رشد و تغییر، تحت تاثیر سه نیاز روانشناختی ذاتی و جهانی قرار می‌گیرند. مفهوم انگیزه درونی، یا دخالت در فعالیت‌ها برای پاداش درونی رفتار، نقش مهمی در این نظریه ایفا می‌کند.

نظریه خود تعیینی تلاش می‌کند تا توضیح دهد که چگونه خود تعیینی بر انگیزه تاثیر می‌گذارد—افراد هنگامی که احساس می‌کنند کارهایی که انجام می‌دهند بر نتیجه تاثیر دارد، انگیزه بیشتری برای اقدام دارند. با یادگیری بیشتر در مورد این نظریه، می‌توانید درک بهتری از چگونگی افزایش مهارت‌های خود تعیینی خود پیدا کنید.
این نظریه پیشنهاد می‌کند که افراد می‌توانند خود تعیین شوند، زمانی که نیازهایشان برای شایستگی، ارتباط و استقلال برآورده شود.

نظریه خود تعیینی از کار‌های روانشناسان ادوارد دسی و ریچارد رایان نشات گرفته است که برای اولین بار ایده‌های خود را در کتاب خود در سال ۱۹۸۵ با عنوان خود تعیینی و انگیزه درونی در رفتار انسانی معرفی کردند. آنها نظریه‌ای از انگیزه را توسعه دادند که پیشنهاد می‌کند افراد معمولاً تحت تأثیر نیاز به رشد و کسب رضایت قرار دارند.

فرضیات نظریه خود تعیینی

تئوری خود تعیینی دو فرضیه اصلی را مطرح می‌کند: نیاز به رشد، رفتار را به پیش می‌برد. فرض اول تئوری خود تعیینی این است که افراد به طور فعال به سمت رشد هدایت می‌شوند. مهار کردن چالش‌ها و تجربه‌های جدید برای شکل‌گیری یک حس یکپارچه از خود ضروری است.

انگیزش خودمختار مهم است. اگرچه افراد اغلب توسط پاداش‌های خارجی مانند پول، جوایز و تحسین به انجام عملی ترغیب می‌شوند (که به آن انگیزش بیرونی گفته می‌شود)، تئوری خود تعیینی بیشتر بر منابع داخلی انگیزه مانند نیاز به کسب دانش یا استقلال (انگیزش درونی) تمرکز دارد.

تفاوت‌های بین انگیزش بیرونی و درونی:

بر اساس تئوری خود تعیینی، افراد برای دستیابی به رشد روانشناختی، باید 3 نیاز زیر را احساس کنند که این 3 جزء اجزاء اصلی نیازها شمرده می شوند. خد تعیینی می گوید که انسان این نیازها را کسب نمی کند بلکه با این نیازها به دنیا می آید:

  • خودمختاری Autonomy: افراد باید احساس کنترل بر رفتارها و اهداف خود را داشته باشند. این حس توانایی برای انجام اقدامات مستقیم که منجر به تغییر واقعی می‌شود، نقش مهمی در احساس خود تعیینی دارد.
  • شایستگی Competence: افراد باید در کارها مهارت پیدا کنند و مهارت‌های مختلفی را یاد بگیرند. وقتی افراد احساس می‌کنند که مهارت‌های لازم برای موفقیت را دارند، بیشتر تمایل دارند که اقداماتی انجام دهند که به دستیابی به اهدافشان کمک می‌کند.
  • ارتباط یا پیوستگی Connection or relatedness: افراد باید احساس تعلق و وابستگی به دیگران را تجربه کنند.
این مطلب را هم بخوانید:  آلکسی تایمیا چیست؟

 

رشد روان‌شناختی که تئوری خودتعیینی توضیح می‌دهد، به صورت خودکار رخ نمی‌دهد. هرچند افراد به سمت چنین رشدی گرایش دارند، اما برای حفظ و تداوم آن نیاز به پشتیبانی دائمی است.

رایان و دسی بیان می‌کنند که گرایش به فعال بودن یا منفعل بودن به شدت تحت تأثیر شرایط اجتماعی است که در آن بزرگ شده‌ایم. حمایت اجتماعی نقش کلیدی دارد. از طریق روابط و تعاملاتمان با دیگران، می‌توانیم رفاه و رشد شخصی را تقویت کنیم یا مانع آن شویم.

عوامل دیگری که می‌توانند به سه عنصر مورد نیاز برای رشد کمک کنند یا آن‌ها را مختل کنند عبارتند از:

محرک‌های بیرونی گاهی اوقات می‌توانند خودتعیینی را کاهش دهند. دسی بیان می‌کند که دادن پاداش‌های بیرونی برای رفتارهایی که از انگیزه درونی نشأت می‌گیرند، می‌تواند استقلال را تضعیف کند. هرچه رفتار بیشتر توسط پاداش‌های خارجی کنترل شود، افراد احساس کمتری از کنترل بر رفتار خود دارند و انگیزه درونی کاهش می‌یابد.
بازخورد مثبت می‌تواند خودتعیینی را تقویت کند. دسی همچنین پیشنهاد می‌کند که ارائه تشویق و بازخورد مثبت غیرمنتظره در مورد عملکرد شخص در یک وظیفه می‌تواند انگیزه درونی را افزایش دهد. این نوع بازخورد به افراد کمک می‌کند تا احساس بیشتری از شایستگی داشته باشند، که نیاز اساسی برای رشد شخصی است.

مثالهایی برای خود تعیینی

در نظر بگیرید که شخصی در انجام یک پروژه مهم شغلی خود ناکام مانده است. اگر این شخص دارای خصیصه خودتعیینی بالا باشد، ابتدا مسئولیت ناکامی خود را پذیرا شده، به توانایی خود برای حل مشکل اعتقاد داشته و برای اصلاح اشتباه خود اقدام می‌کند.

در مقابل، اگر همان شخص فاقد خودتعیینی کافی باشد، ممکن است به دنبال عوامل خارجی برای مقصر دانستن دیگران بگردد. او ممکن است بهانه‌هایی بیاورد، مسئولیت‌ها را به دیگران واگذار کند یا حاضر نشود نقش خود را در تکمیل نکردن به موقع پروژه بپذیرد.

شاید مهم‌ترین نکته این باشد که شخصی که فاقد خودتعیینی است، انگیزه‌ای برای اصلاح خطا احساس نمی‌کند. به جای آن، ممکن است احساس کند که قادر به کنترل شرایط نیست و هیچ کاری که انجام دهد تأثیر واقعی نخواهد داشت.

 

رفتارهای خود تعیین شده در مقابل رفتارهای غیر خود تعیین شده

_ رفتارهای خود تعیینی:

  • انگیزش از طریق پاداش‌های درونی صورت می‌گیرد.
  • بر اساس لذت، علاقه یا رضایت شخصی پیش می‌رود.
  • فرد احساس کنترل بر عملکرد خود دارد.

_ رفتارهای غیر خود تعیین شده:

  • انگیزش از طریق پاداش‌های بیرونی است.
  • بر اساس احساس وظیفه یا مسئولیت هدایت می‌شود.
  • فرد احساس کمبود کنترل بر رفتارهای خود دارد.

تمایز بین این دو نوع رفتار از آن جهت مهم است که تأثیر قابل توجهی بر روی رفاه و خوشبختی افراد دارد. رفتارهای خود تعیینی معمولاً منجر به احساس رضایت و خوشنودی بیشتر در افراد می‌شود، در حالی که رفتارهای غیر خود تعیینی ممکن است منجر به استرس و نارضایتی شود.

به جای اینکه انگیزه را تنها محصول پاداش‌های بیرونی یا درونی بدانیم، بهتر است آن را در طیفی از رفتارهای خودتعیینی تا غیرخودتعیینی در نظر بگیریم.

این مطلب را هم بخوانید:  تفاوت‌ها و اشتراکات نظریات یونگ و فروید

در یک سر این طیف، رفتارهای کاملاً خودتعیینی قرار دارند که معمولاً از انگیزه‌های درونی نشأت می‌گیرند و به خاطر لذت بردن، علاقه، و رضایت ذاتی از خود فعالیت انجام می‌شوند. در سر دیگر این طیف، رفتارهای غیرخودتعیینی هستند که فقط به این دلیل انجام می‌شوند که انجام دادنشان ضروری است. در این انتها، کنترل کامل بر روی رفتار وجود ندارد. به عنوان مثال، اگر در حال آماده‌سازی برای شرکت در ماراتن هستید، ممکن است انگیزه بیرونی شما کسب تایید دیگران باشد. همزمان، ممکن است از رضایتی که از خود فعالیت به دست می‌آورید نیز انگیزه درونی داشته باشید. در بیشتر موارد، رفتارها در میانه این طیف قرار دارند.

همچنین، معمولاً میزان متغیری از انگیزه‌های بیرونی وجود دارد که می‌تواند میزان انگیزه درونی را تقویت کند. افراد ممکن است در فعالیت‌هایی شرکت کنند زیرا احساس می‌کنند که برخی از کنترل‌ها را بر رفتار خود دارند و این رفتارها در نهایت با چیزی که برای مفهوم خودی‌شان مهم است، همسو است.

بیشتر اقدامات نه کاملاً خودتعیینی هستند و نه کاملاً غیرخودتعیینی. در عوض، اقدامات اغلب به میزانی از خودتعیینی تکیه دارند که ممکن است تحت تأثیر انگیزه‌های بیرونی نیز باشد.

تأثیر خودتعیینی

مفهوم خودتعیینی در زمینه‌های متنوعی از جمله آموزش، کار، فرزندپروری، ورزش و سلامتی به کار برده شده است. تحقیقات نشان می‌دهد که داشتن خودتعیینی بالا می‌تواند در موفقیت در بخش‌های مختلف زندگی نقش مهمی داشته باشد.

در محیط کار

افرادی که خودتعیینی دارند در کار خود احساس رضایت بیشتری می‌کنند و همچنین نقش کلیدی در موفقیت سازمان خود ایفا می‌کنند. برای افزایش خودتعیینی در کارمندان، کارفرمایان می‌توانند اقدامات زیر را انجام دهند:

  • اجازه دادن به اعضای تیم برای دخالت فعال در تصمیم‌گیری‌ها
  • اجتناب از استفاده بیش از حد از پاداش‌های بیرونی، زیرا این می‌تواند انگیزه درونی را تحت تأثیر قرار دهد، پدیده‌ای که به اثر برتری‌جویی شناخته می‌شود
  • ارائه مسئولیت‌های بیشتر به کارکنان
  • ارائه حمایت و تشویق
  • ارائه بازخورد معنادار به کارکنان

در رقابت‌ها

در محیط‌های رقابتی مانند ورزش‌ها، افزایش خودتعیینی می‌تواند افراد را برای تعالی بیشتر ترغیب کند. برخی بر این باورند که این موضوع، دست‌کم بخشی از آن، با افزایش سطح استقامت ذهنی فرد ارتباط دارد.

ورزشکارانی که احساس می‌کنند توانایی دستیابی به اهداف و غلبه بر چالش‌ها را دارند، اغلب به بهتر عمل کردن ترغیب می‌شوند. تعالی در عملکرد به آن‌ها امکان می‌دهد حس توانایی و تسلط بر مهارت‌های لذت‌بخش و مهم را افزایش دهند.

همچنین تحقیقات نشان داده‌اند که افرادی که احساس کنترل داخلی بر زندگی خود دارند، بیشتر مایل به پیروی از رژیم غذایی سالم و برنامه منظم ورزشی هستند.

در روابط اجتماعی

خودتعیینی می‌تواند نقش مهمی در روابط اجتماعی ایفا کند. به عنوان مثال، زمانی که افراد به گروه‌های آنلاین جدیدی می‌پیوندند، اگر نیازهای آنها به استقلال، ارتباط و توانایی (سه جزء خودتعیینی) برآورده شود، بر هویت اجتماعی آنها تأثیر می‌گذارد که این امر به نوبه خود بر رفتارهای مشارکتی آنها اثر می‌گذارد.

برای ایجاد روابط نزدیک و محبت‌آمیز با دیگران و در نتیجه بهبود خودتعیینی:

روابط مثبتی با افرادی که از تلاش‌های شما در دستیابی به اهدافتان حمایت می‌کنند، برقرار کنید.
حمایت و بازخورد را به افراد در دایره اجتماعی خود ارائه دهید.

این مطلب را هم بخوانید:  آلکسی تایمیا چیست؟

در مراکز تحصیلی

دانش‌آموزان خودتعیین شده بیشتر تمایل دارند که انگیزه‌ای برای دستیابی به موفقیت داشته باشند. آنها همچنین احساس توانایی و رضایت بیشتری دارند.

معلمان می‌توانند به دانش‌آموزان کمک کنند تا حس خودتعیینی و انگیزه درونی را تقویت کنند با:

  • ارائه بازخوردهای مثبت غیرمنتظره هنگامی که دانش‌آموزان عملکرد خوبی دارند تا احساس توانایی آنها بهبود یابد
  • پرهیز از پاداش‌های بیرونی بیش از حد برای کارهایی که دانش‌آموزان از قبل از آنها لذت می‌برند، که به بهبود انگیزه درونی آنها کمک می‌کند

خودتعیینی می‌تواند نقش مهمی در چگونگی عملکرد افراد در زمینه‌های مختلف زندگی‌شان داشته باشد. احساس کنترل و انگیزه درونی می‌تواند به افراد کمک کند تا احساس تعهد، شور، علاقه و رضایت بیشتری نسبت به کارهایی که انجام می‌دهند داشته باشند.

ویژگی های افراد دارای خود تعیینی

اگر به دنبال تقویت خودتعیینی در خود هستید، مفید است که به ویژگی‌های یک فرد با خودتعیینی بالا فکر کنید. افرادی که در این زمینه قوی هستند معمولا:

  • باور دارند که کنترل زندگی‌شان در دست خودشان است. افراد خودتعیینی، مرکز کنترل درونی دارند و احساس می‌کنند که رفتارهای‌شان بر نتایج تأثیر می‌گذارد. هنگام مواجهه با چالش‌ها، اعتقاد دارند که می‌توانند با پشتکار، تصمیمات خوب و کار سخت آنها را پشت سر بگذارند.
  • انگیزه درونی بالایی دارند. فرد با خودتعیینی بالا به پاداش‌ها یا تنبیهات بیرونی تکیه نمی‌کند تا او را برای انجام کارها تحریک کند. به جای آن، به دلیل انگیزه‌های درونی رفتار می‌کنند. آنها خودشان به طور فعال اهدافی تعیین می‌کنند و به سمت دستیابی به آنها تلاش می‌کنند.
  • اقدامات خود را بر اساس اهداف و رفتارهای شخصی خود قرار می‌دهند. به عبارت دیگر، افرادی که انگیزه درونی دارند عمداً در فعالیت‌هایی شرکت می‌کنند که می‌دانند آنها را به اهداف‌شان نزدیک‌تر می‌کند.
  • مسئولیت رفتارهای خود را می‌پذیرند. افراد با خودتعیینی بالا موفقیت‌های خود را به حساب خود می‌گذارند اما همچنین مسئولیت شکست‌هایشان را نیز می‌پذیرند. آنها می‌دانند که برای اعمال‌شان مسئول هستند و مسئولیت را به دیگران منتقل نمی‌کنند.

افزایش خود تعیینی

برای افزایش توانایی خودتعیینی خود، مراحل زیر می‌توانند به شما کمک کنند:

افزایش خودآگاهی: خودآگاهی با خودتعیینی ارتباط نزدیکی دارد و می‌تواند شما را برای اتخاذ تصمیم‌های هدفمندتر آماده کند. روش‌هایی مانند مراقبه، دریافت بازخورد مستمر و یادداشت برداری از احساسات و افکار خود، می‌توانند در بهبود خودآگاهی مؤثر باشند.

تمرین خودتنظیمی: توسعه سطح بالاتری از خودتعیینی نیازمند بهبود مهارت‌های خودتنظیمی است. استراتژی‌هایی مانند توجه بیشتر به حالات روحی و جسمی خود، همچنین تمرین بازتفسیر شناختی برای تنظیم بهتر پاسخ‌های عاطفی مفید هستند.

یافتن حمایت اجتماعی: رابطه‌های اجتماعی قوی می‌توانند انگیزه و رفاه را تقویت کنند. به دنبال افرادی باشید که احساس خوشامدگویی و مراقبت به شما دهند. این افراد می‌توانند یکی از اعضای خانواده، دوستان، اعضای جامعه مذهبی، مشاور و دیگرانی باشند که حس حمایت و تعلق را به شما القا کنند.

کسب مهارت: ماهر شدن در زمینه‌هایی که برای شما مهم هستند، می‌تواند حس خودتعیینی را تقویت کند. چه علاقه‌مند به یک سرگرمی، ورزش، موضوع علمی یا هر زمینه دیگری باشید، یادگیری و بهبود مهارت‌هایتان در آن می‌تواند به شما احساس شایستگی بیشتری بدهد.

هرچه بیشتر یاد بگیرید و تمرین کنید، توانایی خودتعیینی شما نیز افزایش خواهد یافت.

 

سید مسعود علوی پور

دیدگاهی وجود ندارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *